به سايتهاي سبز سر ميزنم يا از برخي منابع، اطلاعاتي به دست مي آورم، مي بينم ديگر با تمام دغدغه ي اين روزها كه بر ما مي گذرد، دغدغه اي ديگر گريبان گيرم مي شود و آن دغدغه، حرفهاي غيرسبزي است كه در لابلاي سبزها مي شنوم يا مي بينم، حرفهايي كه نمي تواند بويي از آينده روشن را به مشام جان برساند.
تمام افكارم پريشان شده است و دست و دلم مي لرزد. براي اينكه من هم جوانم، مثل تمامي آنها، من هم همان چيزهايي را ديدم كه آنها ديدند، من هم با آقاي موسوي و كروبي به بيش از يك اسم و عنوان آشنا نبودم، حتي از امام هم شناخت خوبي نداشته و الان هم ادعايي بر اين شناخت ندارم، ولي ميترسم از آنچه به فكر اين دوستان آمد يا برخي افكار خويش را نقل مي كنند يا علني يا به صورت غيرعلني، آگاهانه يا ناآگاهانه، كه من با دومي آن موافقم. افكاري كه اسلام را زير سوال مي برد و به ذهنم رسيد با هم چند كلامي خودماني صحبت كنيم.
اينكه ما همه در يك سن و سال هستيم. من هم داراي تجربه زيادي نيستم، مسندي ندارم، حوزه نرفته ام و در يك خانواده عادي عادي بزرگ شده ام، يعني با عنوان كردن اين مطالب ميخواهم بگويم من هم دقيقا مثل خيلي از شما عزيزانم، ولي مي بينم تفاوت آشكار ديدگاهايمان را.
من شيريني اسلام را درك كرده ام.
من زيبايي اسلام را درك كرده ام.
من حقانيت اسلام را درك كرده ام.
ولي نه در اين جامعه، نه در اين گفتار، نه در زير اين پوششهاي دروغين، نه در زير اين همه شعار.
اگر كسي به من گفت: مثلا صدفها صداي دريا دارند، قبول نكردم. چرا كه ديني كه من دارم و آن را قبول كرده ام، ذكر كرده كه هيچ چيز غير عقلاني را قبول نكنيد، پس صدف در گوش قرار دادم و چون صدايي نداد، جز صداي جريان هوايي كه در آن مي پيچد، پس اين گفته را قبول نكردم.
اگر در مجلسي نشستم بي دليل گريه نكردم، اگر در جايي امام حسين را كشتند و لب تشنه گذاشتندش، با خود فكر كردم من نوعي، اگر براي هدفم بروم، با صد در صد شناخت و آگاهي آِيا در لحظات آن كار را مي كردم و چون در خودم اين را نديدم پس قبول نكردم، نه آنكه امام حسين را از مسند صداقت و شجاعت پايين بكشم و شخصيت آن جناب را خدشه دار كنم و منتظر پاداشي براي قطره اشكي كه مي ريزم باشم.
اگر از ضجه بي حد و حصر حضرت زهرا شنيدم، با خود فكر كردم اگر من در آن جايگاه بودم چه مي كردم،
اگر حكم اعدامي را شنيدم، انديشيدم كه چگونه بر قاضي محرز شده كه اين قتل عمد بوده و مجازات اين عمل اعدام تا بتواند حكم آن را بدهد.
اگر من فردي را ديدم كه شبيه من و عقايد من نبود، سريعا توهين نكردم و طردش نكردم از او دوري نكردم و او را كافر و معاند و ضد اسلام نخواندم، بلكه فكر كردم اگر من در شرايط خانوادگي اين فرد بودم، در جايگاه او بودم چگونه بودم ...
...
عزيزان، برادران، خواهران هم رنگ من، چه قدر خوب است اگر بتوانم اندكي از فكرم و طرز نگاهم را به شما هديه بدهم، تا ببينيد آنچه من مي بينم و بشنويد و درك كنيد آنچه من مي شنوم و درك مي كنم، آنگاه خواهيد ديد كه دين من همان دين ناب محمدي است . دين من هديه كامل خدايي است، دين من اتمام اديان الهي است، زيرا در آن از كوچك و بزرگي وانهاده نشده است.
و شايد روزي مثل من روشنفكر هم بشويد، يعني آْنهايي كه با تصورات غلط، در مكان غلط خانوادگي و در تربيتهاي ناآگاهانه و كوركورانه غلط خانوادگي در جامعه اسلامي غيراسلامي بزرگ شده اند با ديدن شما و افكار شما به شما چنين لقبي مي دهند.
عزيزان آيا تا بحال آيت الكرسي را از مادرانتان نشنيده ايد، در زمزمه هاي بلا دور كن نخوانده ايد، در هول و هراسها چطور، يا جايي نشنيده ايد، آيا به اين آيه لا اكراه في الدين دقت نكرده ايد، پس حالا از زبان دين، نداي دين را بشنويد كه در دين شما اكراهي نيست، يعني كوركورانه از شما چيزي خواسته نشده، يعني با زور و اجبار براي شما راهي باز نشده است، يعني با اكراه چيزي را قبول نكنيد، حتي اگر بزرگترين برنامه زندگيتان باشد و قرار باشد شما را به بهشت برساند، براي شما چيزي در نظر گرفته نشده كه شما آن را نبينيد، درك نكنيد، نخواسته باشيد، چگونه مي شود در يك آيه چنين بگويند و در سراسر دين ما جبر و اجبار باشد ....
اگر تكاني خورديد، اگر به همت سيد ديگري از اين روزمرگي هاي دلگير، دل و جانتان گرفت و برخاستيد، عزم حركتي كرديد تا به ديگران لطفي بكنيد، تا حقي را بگيريد، پس عزمتان را جزم كنيد، تا در اين زمان براي خود و ديدگاهتان كاري بكنيد، گفتند و شنيديم كه براي دعا، اول همسايه بعد خود و براي اگاهي و بيدار شدن اول خود، بعد همسايه .
عزيزان اگر نياز به كسي داريد به كساني رجوع كنيد كه هميشه ماندگار ما شدند و اگر خواستيد جوياي حقيقتي گرديد، به حق جويان واقعي رجوع كنيد ،نه به آناني كه در لفافه هاي زيبا حقيقت خويش آراسته كردند و با همين آراستگي تصميم به قبولاندن خود و نه دين دارند.
امام را ببينيد در خاطرات كوتاهي در نقل هايي از ديگران. امام ولي فقيه كه خللي در او پيدا نمي كنيد. به شهيد مطهري رجوع كنيد و ببينيد كه از چه زماني و براي چه افرادي، فرياد برائت از تمام آنچه شما را به بازي داده است سر داده . دكتر شريعتي، نامش و يادش گرامي باد، در ذكر و لحن تمام خانواده شهداي مهم ما مي بينيد، يعني از آنجا كه از آشنايي اسلام و انقلاب مي گويند، ناشد است كه نامي از افكار و كتابهاي دكتر شريعتي نياورند، حال ببينيد آيا شما اكنون جايي از ايشان سخن يا حرفي شنيده ايد، شايد در مراسمات خاص و روزهايي خاص تر و آنهم در شرايطي خاص، آري، ولي در عمل و كردار هرگز هرگز. همانطور كه از شهيد مطهري به قدر روز معلم چيز بيشتري به ياد نمي آوريم، و در عمل به كلام ايشان چيزي نخواهيم يافت .
شهيد همت، كه بزرگراهي نامش را يدك مي كشد، به اندازه زمان حركت در اين بزرگراه شما، بله حتي خود شما، از او و عقايدش نمي دانيد و چه بسيار افرادي كه ما تا به حال نام ايشان را نشنيده باشيم و ندانيم كه چه مي گويند و چه مي انديشند، كه به حال ما مفيد واقع شوند و چه بسيارند و بسيار باشند افرادي كه خود را بزرگ و بزرگ بدانند، لباس بزرگان را بپوشند، نواي اسلام سر بدهند، الفاظ متبرك و زيبا را با لفظ خود آلوده كنند، چه نواها سر دهند، چقدر از دين تبليغ بنمايند. چه و چه و چه بگويند، ولي به حال من و شما سودي نكند.
پس در اين زمان بيداري و هوشياري بر ماست كه غبار از فكر و جسم و دينمان به كمال بزداييم، تا نكند در مسير شك ما هزار دام پهن شود و ما به سمتي برويم كه در آن انتها چيزي نيست. اگر خوانديد و نفهميديد، اگر خوانديد و فكر كرديد كه اين هم نصيحت است و اگر خوانديد و .... هر چه شد، فقط اين جوان همفكرتان، همرنگتان كه آرزومند روزهاي خوب و سبزتان است، را به ياد بسپاريد كه حامل و دارنده ي ديني است كه پيام رسان آن به كلام كتاب مقدس خدا قرآن، از خلق خوش بدانجا رسيده، نه آنچه در دين او به اسم او مي بينيد و مي شنويد ...
۱۳۸۸/۹/۲۵
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
از جون این مردم چی میخواهید.
پاسخحذفیک روز به بهانه تقلب میایید بیرون و امنیت ملت را به هم میزنید وبار دیگر به بهانه روز دانشجو بیرون میایید و عکس امام راحل را پاره میکنید ، و جالب اینجاست که میگویید این کار ما نبوده!
گوئیم که کاره شما نبوده ، ولی این کار زاییده ی افکار آمریکایی شماست .
لابد دفعه بعد هم برای مراسم عزاداری سالار شهیدان میایید بیرون و میگویید حسین حسین ضعار ماست موسوی قهرمان ماست؟
ما که نفهمیدیم شما چی میخواهید (لابد نفهمیم که نمیفهمیم! خوش به حال شما که همه چیز را میفهمید ! )
سلام دوستسبز من
پاسخحذفمن مشهدیم
اسمم الیاسه
خونمون هم توی بابک
و شدیدا هم میر حسینی
من تازه وب زدم میشه کمکم کنی؟
http://faghatmirhosein.blogfa.com/
جناب ناشناس
پاسخحذفممنون که یک شعار برای روز تاسوعا و عاشورا به ما یاد دادی.
بعدشم عوض اینکه دلت به حال عکس امام بسوزه ببین امام کی بود و چی میگفت ونظرش چی بود. اگر به این مسئله پی ببری هر چی تو بگی من قبول میکنم باور کن اگر از روی انصاف نتیجه بگیری هر نتیجه ای که بگیری من قبول میکنم.
سلام الیاس جان
پاسخحذفمیخواستم در وبلاگ تو نظر بگذارم نشد.
خیلی خوشحالم که تو یک وبلاگ برای جنبش سبز درست کردی. دست مریزاد من آماده هر گونه کمکی هستم. میدانی هر پستی که در وبلاگهای جنبش سبزنوشته میشود حکم تیری است که به طرف ظالمان پرتاب میشود.
من فکر میکنم که ما باید در مشهد جنبش وبلاگ نویسی راه بیندازیم و در این راه دست خود را به طرف همه سبزهای مشهدی دراز میکنیم. منتها بایستی نهایت امنیت و احتیاط را لحاظ کنیم.
به امید موفقیت و پیروزی
خداوند مجاهدین اسلام را بر نشستگان و قاعدان زمان برتری و فضیلتی بزرگ داده است.