۱۳۸۸/۱۱/۱۴

سال اصلاح الگوي مصرف

وقتي كه گاهگاهي چشممان به جمال برنامه يا اخبار اين رسانه غير ملي ( البته ببخشيد رسانه ملي بعدا توضيح اين تغيير گفتار را خواهم گفت )مي افتد، آوار كلمات به ذهنم ميايد تاا از اين بيكاريهاي خود را برهانم و به داد اين سر متلاطم و پرشور برسم و به اين هياهو خاتمه دهم.
قبلا كه هنوز در لاك لاك پشتي بودم و سرم در زير برف اعتماد و خوب مي دانيد كسي كه سرش زير برف باشد، حالا از هر نوعي باشد، اعتماد يا غيره فرقي نمي كند، چيزي يا جايي را نخواهد ديد. من هم جاي را نمي ديدم و حتي فكر ديدنش را نيز نمي كردم.
خلاصه هر سال كه نو مي شد، آن مقام بزرگ از آن جايگاه براي اين ملت فداكار و آن عده قليل سركش ناچيز، محارب مخلوط در مردم، كلام مي فرمودند، كه هم سال را انشاالله با خوبي و خوش آغاز و با همان خوبي و خوشي به پايان برسانيم. و در اين ميان نامي هم براي اين سالها مي گفتند.
در ضمير ناخفته بيدارم، فكر مي كردم كه چه دليلي دارد، هر ساله يك نام يا يك جمله را سنجاق سال كنيم. چرا و چه فايد ه اي دارد؟ چون وقتي ما در مدينه فاضله هستيم، با آنچه از اسلام ميدانيم و مسلمان، ديگر به تشويق و تهييج و پند و اين گونه چيزها چه احتياجي است تا بخواهد كه انگيزه 365 روزه ما شود، تا بر آن اساس شايد كاري بكنيم و چون به جايي نمي رسيدم و در اين زمان خيالي و در اين اثني، فقط در طول اين 365 روز همان سنجاق را مي ديدم كه به تمام كارها و امورات دولتي و ملتي و كشوري و غيره و ذالك وصل ميشود و ديگر هيچ و ...
چون يادتان نرود كه من در آن لاك بودم، پس كمي بعد از كلنجار رفتن با خود، دوباره آرامش برف اعتماد مرا به سكوت مي برد، تا اينكه خدا عمر و عزت بدهد به اين برادر موسوي كه آمد و برفها را برد و لاكمان را شكست، تازه همه چيز رنگ عوض كرد و ما كه دركمان بالا رفت، رشد كرديم، ياد گرفتيم فكر كنيم، بپرسيم و جواب بخواهيم و به كمك اين مرد مردستان برگرديم به اصل و اساس دين، كه بپرسيد از آنچه نمي دانيد و با اكره و جبر ... قبول نكنيد چيزي را . دوباره انديشيدن ها آغاز شد و ما باز رسيديم به سالها و اسامي سالها . اين بار سال اصلاح الگوي مصرف.
اطراف را نگاه كردم، ديدم الحق چه نامي گذاشته اند بر اين سال. مثلا شما نگاه كنيد، شخص دوم مملكت، كه من الان بدون گرفتگي گلو او را مورد خطاب قرار مي دهم و به عنوان نمونه براي همه هستند، ورانداز ميكنم، مي بينم ، چه اصلاح الگويي انجام ميدهند. البته نه از حالا كه بلكه از قبلها شروع كرده اند. مثلا در سفرهاي استاني، بجاي استفاده از پول خويش، وسيله خويش و غيره و ذالك، مي آيد و هم براي مصرف بهينه سوخت و هم صرفه جويي در بحران انرژي در آينده، به جاي استفاده از وسايل شخصي از وسيله عمومي، هواپيماي دولتي، ماشين دولتي و گاهي هلي كوپتر دولتي استفاده مي كند با بودجه دولتي و همراه همراهان دولتي و گاهي در بين اين همه اصلاحات در وسط راه مي ايستد و روي يك تكه موكت نماز مي خواند، تا اصلاح الگويي در روند مصرف هزينه هاي شخصي داشته باشد تا بتوانند انشالله از اين صرفه جويي ها، اگر شد مثل آقاي حداد، اگر روزي روزگاري پايشان به منطقه انگلستان افتاد، بتواند يك خرت و پرتي از آنجا براي بچه ها خريداري كند.
بگذريم، اگر خوب اين سال اصلاح مصرف را درك نكرديد، ناراحت نشويد، يك مثال ديگر و بروز برايتان مي آورم تا درك كنيد و دعا كنيد براي باني و باعث و دست اندركار آن از بالا و پايين.
در جريانات اخير كه شاهد دستگيري افراد بوديمی براي دستگيري يك فرد از زمان شروع پروژه، دادن حكم، نوشتن، تايپ، كاغذ بازي از آن بالا به اين پايين رسيدن ها تا پشت در خانه، ابلاغ ماموران محترم و نفر برتر گروه، ستاد، اداره، بخش، كلانتري بعد همراهي شخص گناهكار يا بي گناه و دوباره بازگشت اين مراحل تا كلانتري و همراهي هاي لازم تازه وسايط نقليه، هزينه و بنزين، بازداشتگاه موقت، نگهبان، زندان، زندان بان، خلاصه و خلاصه پرس و جو گر، مفتش، شكنجه گر، تجازوگر و قاتل و .... تازه اگر نخواهيم باز خود زندان موفقت و سوله و آب و غيره و غيره و مراحل دستگاهها و آن همه اسباب و وسايل و يد بيضا و افراد، از خرد كلان و هزينه ها ..... را بگوييم، فكر كنيد، براي اين كشور بدبخت در حال توسعه كه قرار باشد، يك منحرف اغتشاش گر و آشوب بكن محارب را بگيرد چه هزينه هايي بايد متحمل شود.
در اين سال با برنامه ريزي خوبي كه انجام شد، در اين 6 يا 7 ماهه نشستند و وقت گذاشتند و فكر كردند و در اين روزهاي گذشته و آنهايي كه زودتر اصلاح الگوي مصرف را فهميده بودند، در همان قبل از 6 يا 7 ماه گذشته، يك صرفه جويي و اصلاح اساسي انجام دادند. چطور؟! باز هم نفهميديد، خوب به جاي آن همه مراحل با يك عدد لباس شخصي و يك عدد وسيله كه هنوز محرز نشده كه گرم است يا سرد و با چند ضربه كه انشاالله در آنهم بهينه شود و اصلاحش كنند تا بگوييم با يك ضربه، اين اغتشاشگر جوان محارب را در راه خدا مي كشند و از صحنه برمي دارند تا هم بقيه ملت نفس راحتي بكشند و هم آن همه مراحل بالا با آن همه دبدبه و كبكبه صرفه جويي و بهينه شود. تازه شما فكر كنيد هر يك نفر كه از آمار كم شود، چه صرفه جويي در مراحل رشد و بهداشت و آموزش و پرورش و مسكن و بيكاري و غيره مي شود.
حالا شما نشسته ايد بيكار و بي عار در پاي همين رسانه ملي كه آنهم براي اصلاح الگوي مصرف، سعي كرده جمعيتي خاص را پيدا كند و انتخاب كند به عنوان نمونه از كل تا مجبور نشود گزارش گر و فيلمبردار و اخبارگو و ماشين و برنامه و ضبط و دم و دستگاه زياد راه بيندازد و ساعتها كار كند و هزينه بيت المال را اسراف كند كه بعد از فهم اين مسئله ما تصميم گرفتيم، اسم رسانه غير ملي را حذف كنيم و بگوييم رسانه ملي.
حالا ما را ببين بيكار و بي عار جلوي رسانه نشسته ايم و فكر مي كنيم به گزارش ملاقات سران سه قوه كه منتظريم شايد، روزي به برادران سه قوه تبديل شود، كه نشسته اند در طول دو ماه، هشت بار همديگر را ديده اند، در پيش دستي شان هم به اندازه چقدر ميوه تلنبار كرده اند. در خودمان احساس خجالت ميكنيم، از ما بعيد است. پس از اينكه همه از بالا تا پايين مملكت، صرفه جويي ميكند و در فكر اصلاح الگوي مصرف هستند، حالا تا مي خواهند بعد از اينهمه كار كردن ها، دو كيلو ميوه بخورند، ما چشم ديدن نداريم و ياد شمع بيت المال افتاده ايم.
خنده دار است خدا پدرمان را بيامرزد، ديگر شمعي نيست كه اين طفكي ها خاموش كنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

تمامي نظرات بدون استثنا درج خواهد شد بجز نظراتي كه حاوي كلمات ركيك باشد.