۱۳۸۸/۱۱/۱۴

زمان، زمان برخاستن است.

چه مي گذرد بر ما در اين بلد اسلامي در ماههاي گذشته و ماههاي پيش رو، كه دوباره فرياد حق خواهي از گلويي برآورده شده، تا تمام تاريخ در ثبت حماسه اي ديگر به ميدان آيند و بر اختيار، حق و باطل را بگزينند و هر يك سويي روند تا معركه اي ديگر برپا شود و آيندگان گواه صدق دعوي اين دو
واي برما اگر نداي حق خواهي به آسمان بلند شود و ما در سكوت بهت بنشينيم و ردا از اطراف به دور خويش پيچيم تا در اين تلاطم و فتنه جان به در ببريم، ولي تا ابديت دهر، ملعون هر لحظه شويم .
نكند بنشينيم و سكوت كنيم و آن مقامان اعظم اسلامي، فرياد دادخواهي انسان را در عصر سي ساله اسلامي دوباره خاموش كنند و بر او نام خارجي، عاصي بر دين الله، منافق و متحد شده با حكومتهاي اجانت و محارب نامند و او را بدين جرم، محكوم كرده در دادگاه الهي شان، او و عدالت را هر دو به دار سكوت آويزند.
و ما بمانيم
بار ديگر در عبور ساليان دراز خاك شرم و ندامت بر سر و روي خود بريزيم و اگر اشك مجالمان نداد، از ديده خون بباريم، به هوس درك لحظه اي از آن ماجرا و ساليان بر ما بگذرد ...
نه از اين سكوت عايدي مان شود و نه از آن اشك و خون.
پس برخيزيد ، زمان برخواستن است .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

تمامي نظرات بدون استثنا درج خواهد شد بجز نظراتي كه حاوي كلمات ركيك باشد.