صد سال ديگه، ما زنده نيستيم
دنيا چه شکلی، دنيا چه رنگه
يا صلح شادی، يا غرق نفرت
يا غرق خون، يا غرق جنگ
خودکامه ها باز، برای دنيا تصميم ميگيرند، به جای مردم
بازم بچه ها توی ﺑيافرا گشنه ميميرند تو قحط گندم
هنوزم با پول سنجيده ميشن آرزوها و قلب آدمها
هنوزم زير پوتين قدرت له ميشه رويا، ﻣيلرزه دنيا
صد سال ديگه، ما زنده نيستيم
تا زنده هستيم، ﺑﺎيد بايستيم
صد سال ديگه، فرصت نداريم
ﺑﺎيد قدم تو، ميدون بزاريم
صد سال ديگه هنوز کسی هست که توی خلوت، رويا ببافه
هنوزم خورشيد داره ميسوزه هنوزم آسمون، آبی و صافه
بگو ببينم صد سال ديگه، درخت سبزی توی دنيا مونده
يا جنگلها رو دونه به دونه، ﮐبريت خشم آدم سوزونده
خودکامه ها باز، برای دنيا تصميم ميگيرند، به جای مردم
بازم بچه ها توی ﺑيافرا گشنه ميميرند تو قحط گندم
هنوزم با پول سنجيده ميشن آرزوها و قلب آدمها
هنوزم زير پوتين قدرت له ميشه رويا، ﻣيلرزه دنيا
صد سال ديگه، ما زنده نيستيم
تا زنده هستيم، ﺑﺎيد بايستيم
صد سال ديگه، فرصت نداريم
ﺑﺎيد قدم تو، ميدون بزاريم
به اميد ازادي ايران و وطنمون
پاسخحذف