۱۳۸۸/۱۰/۹

سخني با خفتگان

اين مطلب را كه مي خواهم بنويسم، نمي دانم آيا مخاطب واقعي اش آن را مي بيند، مي خواند؟ يا خير. ولي مي نويسم به عنوان يك دين و يا وظيفه خودم. خطاب من به آن دسته از كساني است كه گوششان به صداي اين رسانه هميشه دروغگو چسبانيده شده و چشمانشان از منظر اين رسانه به نظاره نشسته است و حتي كساني كه تاسوعا و عاشورا را در محضر واعظان رنگارنگ در شهرهاي مختلف و تريبونهاي مختلف گذرانيده اند.
بگويم عزيزان چقدر خوب است و چقدر خوب خواهد بود كه يك رفتار هميشگي را براي يك كار ديگر نيز به نمايش بگذاريد، مثل زماني كه اگر در جاده ازدحامي مي بينيد و ترافيكي، حتما مي رويد تا ته قضيه را دربياوريد. با وجود تذكرات مرتب پليس و آتشنشان ها و غيره كه از مردم بارها مي خواهند و خواسته اند، در اين مكانها ازدحام نكنيد تا جاني تلف نشود، در گذر اين اتلاف زمان و مكاني كه شما باعثش هستيد. ولي باز هم مي رويد.
پس خوب است يك بار ديگر برخيزيد و برويد يك روز يا لااقل يك بار و فقط يك بار، آنهم كاملا بي جهت، از نزديك آنچه رخ مي دهد را ببينيد و خود قضاوت كنيد. آن وقت مطمئن باشيد ديگر از آن مردم چوب و باتوم و غيره به دست چيزي نخواهيد ديد. از شعارهاي ساختارشكنانه نخواهيد شنيد. گروه آشوبگري در كار نخواهد بود، بلكه فقط مردم و مردم واقعي را مي بينيد كه برخاسته اند تا حتي براي حق شما هم دفاع كنند، تا آن را پس بگيرند. چرا كه آنچه در بوق و كرناي اين جامعه غير مدني و غير اسلامي مي گذرد و گفته مي شود، غير از آنچه است كه شما مي بينيد. مانند قضيه روز تاسوعا كه من خود شاهد آن بودم. چهار خانم يك مادر و سه دختر توسط همين نيروي انتظامي مورد حمله قرار گرفته بودند و با باتوم به آنها ضرباني زده بودند و آنها با چه ترس و دلهره اي به مسجد پناه آورده بودند و جالب بود كه چون از ديد شما جامعه مسلمان حجاب پرست، آنها حجابي شبيه به آنچه شما مي خواستيد، نداشتند در مسجد هم به آنها رويي نشان داده نشد و اگر يكي دو نفر مثل ما نبودند، حتما خانه خدا را كه ارث شخصي شان بود از وجود اين چند نفر آسيب ديده و هراسان، پاك مي كردند. با آنها كه صحبت مي كردم يكي شان حرف بسيار جالبي زد و در حالي كه از شدت ترس اشك مي ريخت گفت: ما در اين چند وقته فكر مي كرديم حتما يك عده خاص اين آشوبها را مي كنند و دولت جلوي آنها را مي گيرد. ولي نمي دانستيم كه اينها خود اين كارها را مي كنند و حتي به عابران معمولي هم حمله مي كنند.
فقط مي خواهم بگويم من روز تاسوعا و عاشورا با همين اغتشاشگران بودم و خوشبختانه با آنها نه شعار ساختارشكن داديم، نه به خانه و اموال مردم تجاوز كرديم، نه چاقو، نه باتوم، نه زنجير، نه تفنگ و نه گاز اشك آور بزن، داشتيم. تنها دستهايي محكم با نماد سبز مقدس خودمان، با صداهايي آتشين كه به دادخواهي همه مردم بلند كرده بوديم، همراهمان بود. ما همه شعار داديم. هيهات من الذله. الله اكبر. با آرامش و مهرباني، دست تعرضي بلند نكرديم، اگر حتي جايي نگذاشتند به راهمان ادامه بدهيم و راه را بر ما سد كردند، تغيير مسير داديم، بدون درگيري.
ولي ديروزعاشورا بود و من در اين ميان هم كشته ديدم، همه سر شكسته و هم فرار كردم بارها و بارها، تا در آماج سنگ و زنجير و چاقو و سلاح گرم اين برادران غير مسلمان، دو آتشه، بد بين، مزدور، لباس دار بي لباس مردم نما، قرار نگيرم. من فرار كردم تا در ميان اين مردم فريبكار متقلب، كه به سان دلقك ها خود را به هر شمائلي كه لازم باشد، در مي آورند تا به آنچه مي خواهند، برسند حتي اگر لازم باشد با صداي ولايت و اسلام به ديگران بتازند.
سپس ديدم آنچه را كه بعد رسانه هميشه دروغگو، به نام ما نشان داد تا براي پايداري دولت بنياد، سسست شده شانف طرفداراني جمع كند و گذاشت ما را در اصحاب يزيد و ما را جلودار كرد و خود را مظلوم جلوه داد، در حاليكه لباس ما و حتي لباس شما را پوشيده بود، تا در پشت ما با چهره هاي شبيه به ما، ولي با نگاههاي پرتعصب و پر خشم بكنند آنچه مي كنند و چون به خلوت رسيدند لباس ظاهر را خارج بكنند و چه بكنند خدا داند.

پاسداشت ياوران سبز عاشورايي

امروز كه فارغ از حال و هواي ديروز و آشوبهايي كه خود كردند و به ما نسبت دادند، نشسته ام و فكر مي كنم به آنچه در روز تاسوعا و عاشورا گذشت كه من ديدم، بر خود لازم مي دانم در اين ميان، تشكر نامه اي بنويسم و تقديم كنم به تمام آن هايي كه ديروز در جايگاه عاشورايي در پشت يزيد نه ايستادند و نشان دادند، قرار هم نيست بايستند.
اينجانب عضو كوچكي از جامعه سبز اسلامي ايران، تشكر خالصانه خود را خدمت تمام خواهران و برادران سبز ايراني از كوچك و بزرگ تقديم مي كنم. تمام آن هايي كه با شور جواني، با نداي آتشين و دستاني گرم در آني كه هواي همديگر را داشتند، به پشتيباني از عدالت و دادخواستي براي عدالت عمومي، گرد هم آمدند تا ثابت كنند كه سبزها هميشه سبزند و هميشه بيدار مي مانند. مخصوصا تمام تهراني هايي كه اميدوارم هميشه آسيابشان بر وفق مراد شان بچرخد
و نانشان گرم و آبشان گوارا باشد
تمام جواناني كه اگر چه شبيه به آنچه در اين جامعه دورو و منافق خواهان آنند، نبودند و نيستند، ولي نشان دادند كه اگر شكل و شمايل و گفتارشان با ظاهر الصلاحها و مسلمانان دروغين يكي نيست، ولي هر كجا كه لازم باشد فريادي بكشند، فرياد مي كشند.
اگر لازم باشد دستي به ياري بلند كنند، بلند مي كنند
و هر جا كه بايد حضور داشته باشند، حتما در آنجا هستند
و مي كنند آنچه را لازم است. حتي اگر قرار باشد ضرب و شتم شوند يا فحش و ناسزا بشنوند و يا حتي در اين راه كشته شوند، زيرا قرارا ست
بجنگند بميرند ولي ذلت را نپذيرند.
سلام و درود بر شما
راهتان سبز
سرتان برفراز
قدمهايتان هميشه استوار

۱۳۸۸/۹/۲۵

دغدغه هاي يك دوست سبز

به سايتهاي سبز سر ميزنم يا از برخي منابع، اطلاعاتي به دست مي آورم، مي بينم ديگر با تمام دغدغه ي اين روزها كه بر ما مي گذرد، دغدغه اي ديگر گريبان گيرم مي شود و آن دغدغه، حرفهاي غيرسبزي است كه در لابلاي سبزها مي شنوم يا مي بينم، حرفهايي كه نمي تواند بويي از آينده روشن را به مشام جان برساند.
تمام افكارم پريشان شده است و دست و دلم مي لرزد. براي اينكه من هم جوانم، مثل تمامي آنها، من هم همان چيزهايي را ديدم كه آنها ديدند، من هم با آقاي موسوي و كروبي به بيش از يك اسم و عنوان آشنا نبودم، حتي از امام هم شناخت خوبي نداشته و الان هم ادعايي بر اين شناخت ندارم، ولي ميترسم از آنچه به فكر اين دوستان آمد يا برخي افكار خويش را نقل مي كنند يا علني يا به صورت غيرعلني، آگاهانه يا ناآگاهانه، كه من با دومي آن موافقم. افكاري كه اسلام را زير سوال مي برد و به ذهنم رسيد با هم چند كلامي خودماني صحبت كنيم.
اينكه ما همه در يك سن و سال هستيم. من هم داراي تجربه زيادي نيستم، مسندي ندارم، حوزه نرفته ام و در يك خانواده عادي عادي بزرگ شده ام، يعني با عنوان كردن اين مطالب ميخواهم بگويم من هم دقيقا مثل خيلي از شما عزيزانم، ولي مي بينم تفاوت آشكار ديدگاهايمان را.
من شيريني اسلام را درك كرده ام.
من زيبايي اسلام را درك كرده ام.
من حقانيت اسلام را درك كرده ام.
ولي نه در اين جامعه، نه در اين گفتار، نه در زير اين پوششهاي دروغين، نه در زير اين همه شعار.
اگر كسي به من گفت: مثلا صدفها صداي دريا دارند، قبول نكردم. چرا كه ديني كه من دارم و آن را قبول كرده ام، ذكر كرده كه هيچ چيز غير عقلاني را قبول نكنيد، پس صدف در گوش قرار دادم و چون صدايي نداد، جز صداي جريان هوايي كه در آن مي پيچد، پس اين گفته را قبول نكردم.
اگر در مجلسي نشستم بي دليل گريه نكردم، اگر در جايي امام حسين را كشتند و لب تشنه گذاشتندش، با خود فكر كردم من نوعي، اگر براي هدفم بروم، با صد در صد شناخت و آگاهي آِيا در لحظات آن كار را مي كردم و چون در خودم اين را نديدم پس قبول نكردم، نه آنكه امام حسين را از مسند صداقت و شجاعت پايين بكشم و شخصيت آن جناب را خدشه دار كنم و منتظر پاداشي براي قطره اشكي كه مي ريزم باشم.
اگر از ضجه بي حد و حصر حضرت زهرا شنيدم، با خود فكر كردم اگر من در آن جايگاه بودم چه مي كردم،
اگر حكم اعدامي را شنيدم، انديشيدم كه چگونه بر قاضي محرز شده كه اين قتل عمد بوده و مجازات اين عمل اعدام تا بتواند حكم آن را بدهد.
اگر من فردي را ديدم كه شبيه من و عقايد من نبود، سريعا توهين نكردم و طردش نكردم از او دوري نكردم و او را كافر و معاند و ضد اسلام نخواندم، بلكه فكر كردم اگر من در شرايط خانوادگي اين فرد بودم، در جايگاه او بودم چگونه بودم ...
...
عزيزان، برادران، خواهران هم رنگ من، چه قدر خوب است اگر بتوانم اندكي از فكرم و طرز نگاهم را به شما هديه بدهم، تا ببينيد آنچه من مي بينم و بشنويد و درك كنيد آنچه من مي شنوم و درك مي كنم، آنگاه خواهيد ديد كه دين من همان دين ناب محمدي است . دين من هديه كامل خدايي است، دين من اتمام اديان الهي است، زيرا در آن از كوچك و بزرگي وانهاده نشده است.
و شايد روزي مثل من روشنفكر هم بشويد، يعني آْنهايي كه با تصورات غلط، در مكان غلط خانوادگي و در تربيتهاي ناآگاهانه و كوركورانه غلط خانوادگي در جامعه اسلامي غيراسلامي بزرگ شده اند با ديدن شما و افكار شما به شما چنين لقبي مي دهند.
عزيزان آيا تا بحال آيت الكرسي را از مادرانتان نشنيده ايد، در زمزمه هاي بلا دور كن نخوانده ايد، در هول و هراسها چطور، يا جايي نشنيده ايد، آيا به اين آيه لا اكراه في الدين دقت نكرده ايد، پس حالا از زبان دين، نداي دين را بشنويد كه در دين شما اكراهي نيست، يعني كوركورانه از شما چيزي خواسته نشده، يعني با زور و اجبار براي شما راهي باز نشده است، يعني با اكراه چيزي را قبول نكنيد، حتي اگر بزرگترين برنامه زندگيتان باشد و قرار باشد شما را به بهشت برساند، براي شما چيزي در نظر گرفته نشده كه شما آن را نبينيد، درك نكنيد، نخواسته باشيد، چگونه مي شود در يك آيه چنين بگويند و در سراسر دين ما جبر و اجبار باشد ....
اگر تكاني خورديد، اگر به همت سيد ديگري از اين روزمرگي هاي دلگير، دل و جانتان گرفت و برخاستيد، عزم حركتي كرديد تا به ديگران لطفي بكنيد، تا حقي را بگيريد، پس عزمتان را جزم كنيد، تا در اين زمان براي خود و ديدگاهتان كاري بكنيد، گفتند و شنيديم كه براي دعا، اول همسايه بعد خود و براي اگاهي و بيدار شدن اول خود، بعد همسايه .
عزيزان اگر نياز به كسي داريد به كساني رجوع كنيد كه هميشه ماندگار ما شدند و اگر خواستيد جوياي حقيقتي گرديد، به حق جويان واقعي رجوع كنيد ،نه به آناني كه در لفافه هاي زيبا حقيقت خويش آراسته كردند و با همين آراستگي تصميم به قبولاندن خود و نه دين دارند.
امام را ببينيد در خاطرات كوتاهي در نقل هايي از ديگران. امام ولي فقيه كه خللي در او پيدا نمي كنيد. به شهيد مطهري رجوع كنيد و ببينيد كه از چه زماني و براي چه افرادي، فرياد برائت از تمام آنچه شما را به بازي داده است سر داده . دكتر شريعتي، نامش و يادش گرامي باد، در ذكر و لحن تمام خانواده شهداي مهم ما مي بينيد، يعني از آنجا كه از آشنايي اسلام و انقلاب مي گويند، ناشد است كه نامي از افكار و كتابهاي دكتر شريعتي نياورند، حال ببينيد آيا شما اكنون جايي از ايشان سخن يا حرفي شنيده ايد، شايد در مراسمات خاص و روزهايي خاص تر و آنهم در شرايطي خاص، آري، ولي در عمل و كردار هرگز هرگز. همانطور كه از شهيد مطهري به قدر روز معلم چيز بيشتري به ياد نمي آوريم، و در عمل به كلام ايشان چيزي نخواهيم يافت .
شهيد همت، كه بزرگراهي نامش را يدك مي كشد، به اندازه زمان حركت در اين بزرگراه شما، بله حتي خود شما، از او و عقايدش نمي دانيد و چه بسيار افرادي كه ما تا به حال نام ايشان را نشنيده باشيم و ندانيم كه چه مي گويند و چه مي انديشند، كه به حال ما مفيد واقع شوند و چه بسيارند و بسيار باشند افرادي كه خود را بزرگ و بزرگ بدانند، لباس بزرگان را بپوشند، نواي اسلام سر بدهند، الفاظ متبرك و زيبا را با لفظ خود آلوده كنند، چه نواها سر دهند، چقدر از دين تبليغ بنمايند. چه و چه و چه بگويند، ولي به حال من و شما سودي نكند.
پس در اين زمان بيداري و هوشياري بر ماست كه غبار از فكر و جسم و دينمان به كمال بزداييم، تا نكند در مسير شك ما هزار دام پهن شود و ما به سمتي برويم كه در آن انتها چيزي نيست. اگر خوانديد و نفهميديد، اگر خوانديد و فكر كرديد كه اين هم نصيحت است و اگر خوانديد و .... هر چه شد، فقط اين جوان همفكرتان، همرنگتان كه آرزومند روزهاي خوب و سبزتان است، را به ياد بسپاريد كه حامل و دارنده ي ديني است كه پيام رسان آن به كلام كتاب مقدس خدا قرآن، از خلق خوش بدانجا رسيده، نه آنچه در دين او به اسم او مي بينيد و مي شنويد ...

۱۳۸۸/۹/۲۲

دو نماهنگ از جنبش سبز مشهد

دو نماهنگ از جنبش سبز مشهد
1 - بهار غم انگیز به یاد شهدای جنبش سبز
نماهنگ ها در حجم های مختلف و به فرمت های مختلف میباشند.

به حجم 13 مگابایت

http://www.4shared.com/file/160117535/33961adf/BAHAR.html

به حجم 11 مگابایت جهت موبایل

http://www.4shared.com/file/160134024/3334256d/BAHARE_GHAMANGIZ_mobile.html

به حجم 18 مگابایت کیفیت متوسط

http://www.4shared.com/file/160152979/95083c66/BAHARE_GHAMANGIZ-vcd.html

به حجم 47 مگابایت کیفیت خوب

http://www.4shared.com/file/160199902/5f6a1929/BAHARE_GHAMANGIZ-vcd.html


2- ندای سهراب

به حجم 6 مگابایت مخصوص موبایل

http://www.4shared.com/file/165849704/31302bc8/NEDAY_SOHRAB_vcd.html

به حجم 25 مگابایت با کیفیت خوب

http://www.4shared.com/file/165534083/9e1635f5/NEDAY_SOHRABmobile.html