۱۳۸۸/۸/۲۴

ضرغامی: پس از انتخابات از موسوی برای مناظره دعوت کردیم اما نپذیرفت.

عنوان روزنامه مرا به سمت خود کشاند. عنوان جالبی بود:
ضرغامی: پس از انتخابات از موسوی برای مناظره دعوت کردیم اما نپذیرفت.
می دانستم که یک جمله و عنوان ساختگی است ولی ترغیب شدم تا متن کامل این جلسه و متن کامل سخنان آقای ضرغامی را بخوانم. متن را خواندم و متوجه نظرات جالب توجه ایشان شدم ،از جمله ایشان در این جلسه از همکاران رسانه ای خود خواسته بودند تا بیرحمانه آنها را انتقاد کنند. با خود می اندیشم، یا بر درستی خود و کارهایشان خیلی مطمئنن هستند که چنین ادعایی دارند یا گوشی با خصلت در و دروازه دارند که هرچه بیاید از آنطرف بدون تغییر برود. یا بر اینکه جایگاهشان گرم و صندلی شان مستحکم است وگرنه هر کس منصفی که فقط یک یا دو برنامه را انتخاب کند و آن را تماشا نماید ،خواهد فهمید که در این رسانه چه ایرادات اسلامی و شرعی وجود دارد. چه برسد به اینکه بیاید و بنشیند و آن را نقد کند. من که هر گاه برخی از برنامه ها را می دیدم فقط یاد کلام امام می افتادم که ایشان گفتند :صدا و سیما دانشگاه است. فقط نتوانستم در این روزها تشخیص بدهم ،این دانشگاه از کدام نوع دانشگاهها بوده است . آزاد یا دولتی ، پودمانی یا مجازی ، راه دور یا نزدیک ، دانشگاه اکسفورد یا ....
بگذریم . متن را خواند م اصلا حرف از مناظره نبود ،فقط عنوان شده بود که قبل از دوران انتخابات بارها از میرحسین موسوی دعوت کرده بودیم که در میزگردهایی حضورپیدا کند و ایشان نپذیرفتند. پس جمله روزنامه باطل شدو از صحت افتاد . چون تا قبل از انتخابات هنوز اتفاق و حادثه ای رخ نداده بود که کسی به فکر راه حل، چاره، درمان، پیشگیری، دعوت و کاری بیفتد. پس باز هم این حقه تیترزن روزنامه بوده است که برای چه این تیتر را زده است.،خدا می داند؟
بعد در ادامه گفتگو، اقای ضرغامی میگوید که در حوادث پس از انتخابات و کشته شدن چند نفر و به خاطر وظیفه حفظ مصالح ملی ، ایجاد تقویت و ثبات در منطقه نمیتوانستیم تقاضای این شخصیتها را بپذیریم. یعنی یکبار دیگر سند تیتر روزنامه زیر سوال رفت .
دوباره به فکرفرو رفتم، اول اینکه در طول سالیان دراز چه چیزهایی جای خود را با چه چیزهایی عوض میکند و چه چیزهایی دارای ارزش و چه چیزهایی کم ارزش میشوند.
ابتدا یک خلخال پای زن یهودی نه مسلمان در جامعه اسلامی با جان یک مرد مرد قابل تعویض است.
بعد یک زن که می تواند بنیان یک کاخ پادشاهی را بلرزاند
و بعد تاریخ ادامه پیدا میکند تا به من و ما میرسد تا اینکه در دوره ما در جامعه اسلامی با یک حکومت اسلامی که سفت و سخت میخواهد این ادعا را به خود و به همه بقبولاند که اسلامی است ،می آید و جان چند نفری را بیرحمانه در انظار می گیرد، شاید بدتر، می سوزاند یا نابودمی کند، برابر با مرد که نه، چه عرض کنم بلکه برابر و حتی کمتر از ثبات اجتماعی می داند و حتی چون ثبات در منطقه (آن هم کدام منطقه که آقای ضرغامی باید محدوده آن را روشن کند) بسیار حائز اهمیت می شود. پس جان انسان کم ارزش تر می شود و فدای سر این ثبات که چند نفری هم فدا شوند و این رسانه به خاطر مسئولیت سنگینی که دارد با صلاح دید خود ، تشخیص می دهد که چه بکند، چه نکند و چه بگوید، حتی اگر لازم شد دروغ بگوید
دروغ نشان بدهد
و با دروغ، دروغ بسازد .
عیبی ندارد
ولی دوست داشتم بدانم تیراندازی از بالای مسجد لولاگر
کتک زدن مردم توسط گارد ویژه
حمله لباس شخصی ها
آسیب و خسارت وارد کردن به اموال عمومی
و این همه اتفاقاتی که ما دیده ایم بر علیه ثبات ملی و اجتماعی نبود که ما آن را نباید می دیدیم . ویا ما در ثبات کامل روحی و روانی بودیم و هرگز با دیدن حمله به یک مامور که یک خانم او را محافظت میکند،این ثباتمان شکسته نمی شد . و یا آن صحنه های دیگر.
حالا فقط اگر کمی سر دوربین را عقب می اوردند و اجازه می دادند از اول داستان می دیدم، این ثبات به هم می ریخت.
(ولی خدا وکیلی حالا که فکر می کنم ،می بینم حق با آنهاست اگر نشان می دادند، نیروهای امنیتی که اجازه سیاسی شدن ندارند و باید حافظ جان و مال و ناموس مردم باشند، بر سر و جان و مال و ناموس مردم میزنند، پس چه بلایی بر سر ثبات نداشته مان می آمد.)
پس یادمان نرود که این ثبات، ثبات منطقه و خیلی چیزها نیست، شاید ثبات آن صندلی گرم است که به خطر افتاده است نه چیز دیگر، چون اگر کسی کمی معتقد به آنچه ما ادعا داریم، باشد با دیدن هر کدام از فیلمها و سریالهایی از قبیل نرگس، اغماء، ترانه مادری و دلنوازان یا فیلم دسته گلی برای عروس، خواهد فهمید آنچه در ثبات نیست اصول و عقاید دینی است که ما به آن معتقدیم ولی فقط با دو کلمه تکراری به نام مشاور مذهبی ، میتوان سرپوشی بر روح مذهب و دین گذاشت و در قبال این اعتقاداتمان، جان آدمها چه ارزشی دارد. آدمهایی که جان دادند تا اعتقادمان بماند و چون به اینجا می رسم، می بینم حق با آنهاست ما خیلی وقتها است که چیزهای با ارزش تر از جان را داریم فدا می کنیم، که جان در قبال آنها ارزشی ندارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

تمامي نظرات بدون استثنا درج خواهد شد بجز نظراتي كه حاوي كلمات ركيك باشد.