۱۳۸۹/۴/۲۵

سخنی با مراجع عالی مقام دینی

مدت زمان طولانی است که در فکر نوشتن و همصحبتی با روحانیون و مراجع عالی مقام هستیم  که فریاد سکوتشان از اعتراض خفته شان رساتر است ولی نمیدانستیم چگونه باید بگوییم و بنویسیم که خدای ناکرده توهین یا بی ادبی به ساحت این افراد نباشد.

ولی در عین حال در میان تمام این لحظات و افکار ذهنمان مشغول است که اگر چه دولت جمهوری به ظاهر اسلامی ما، هم دین، هم قرآن، هم قدرت، هم زور، هم تیغ، هم تبلیغات، هم سلاح، بیت المال، هم وراثت و ولایت پیغمبر در دستش هست، ولی چگونه عده ای جوان و کم تجربه و بدون مقام و درجات معنوی و آنچه این آقایان محترم دارند و در پی سالهای زیاد کسب کرده اند، توانسته اند آزاد بیاندیشند و در این گیراگیر حق و باطل و جنگ اسلام و اسلام نما، راه سبز اسلام را بیابند و هر نوع  کاری، حتی ایثار جان عزیز را برای احقاق و دفاع از این اسلام عزیز بنمایند. ولی این مقامان محترم نتوانسته اند، حتی با کلامی دل و روح مردم را گرم و نام خود را در تاریخ ماندگار کنند. چون اگر به تاریخ هم رجوع کنیم، فکر نکنیم فقط مرجع و عالمی را پیدا کنیم که فقط فقط مشهوریتش به عنوان مرجعیتش باشد و لاغیر.

و در این میان یادمان از قسمتی از سخنرانی دکتر علی شریعتی آمد که به جا دانستیم که در اینجا آن را بنویسیم،  چرا که اگر دینداری صرف نماز و روزه، رهبری و مر جعیت باشد که  معاویه هم از این نوع زندگی و راهکار استقبال میکرد که او هم "از خدا میخواست که امام حسین بیاید در مسجد دمشق بنشیند و فقه درس بدهد، تفسیر درس بدهد، معارف اسلامی درس بدهد، توحید درس بدهد، تفسیر آیات قرآن و سیره پیغمبر و هر چه دلش خواست درس بدهد، بودجه اش کاملا تامین است فقط به آن کارهای سیاسی، کاری نداشته باشد".

 پس ما منتظریم تا دین و دینداری و اجتهادتان در دنیای ما به کار آید که اگر دین به دنیا به کار نیاید در آخرت هم به کار نخواهد آمد 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

تمامي نظرات بدون استثنا درج خواهد شد بجز نظراتي كه حاوي كلمات ركيك باشد.